قول سدید

بسم الله الرحمن الرحیم

قول سدید

بسم الله الرحمن الرحیم

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

20 روز تا عاشورا

سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۵۲ ب.ظ

ابو مخنف گوید: امام علیه السلام از هیچ آبادى نمى گذشت مگر که  عده اى با او همراه مى شدند تا به منزل زباله رسید و در آن جا چون خبر شهادت برادر رضاعى خود عبدالله بن بقطر را دریافت، نوشته اى را بیرون آورده بر مردم چنین خواند:
به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد، خبر جانگداز شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبدالله بن بقطر را دریافتیم. شیعیان ما از ما دست کشیده اند. اکنون از شما هر که مى خواهد برگردد از ما بر او بیعتى نیست.



مردم از چپ و راست پراکنده شده رفتند؛ مگر آنانى که از مدینه همراه حضرت  علیه السلام  بودند. امام  علیه السلام  از آن رو چنین کرد که مى دانست این مردم پنداشته اند او به دیارى که مردمش در پیروى او پایدارند و او دوست نداشت همراهش شوند مگر که بدانند چرا و کجا مى آیند و مى دانست که اگر آنان وضعیت را بدانند، جز شهادت طلبان و ایثارگران همراهش نمى مانند.
چون سحر شد جوانان و یاران خویش را فرمودند آب بسیار بردارید.

24 روز تا عاشورا

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۳۷ ب.ظ

روزی حضرت حسین علیه السلام در مجلسی که معاویه نیز حضور داشت خطاب به وی فرمودند:
من فرزند آب آسمان و ریشه هاى خاک نمناکم، من فرزند کسى هستم که در بزرگوارى برجسته و شرافت والا و نیکنامى دیرین خانوادگى بر همه اهل دنیا سرور است، من فرزند کسى هستم که خشنودى او خشنودى خداى رحمان و خشم او خشم خداى رحمان است.


تا عاشورا

سپس  فرمودندند: آیا پدر تو همچون پدر من است؟ آیا پیشینه تو هم چون پیشینه من است؟
اگر بگویى نه، شکست خورده اى، و اگر بگویى آرى، دروغ گفته اى.
معاویه علیه الهاویه گفت: گفته تو درست نیست.
حضرت فرمودندند: حق روشن و آشکار است که راه  تشخیص آن کژى ندارد و خردمندان آن را مى شناسند. (1)


پانوشت:

(1) موسوعة کلمات امام حسین علیه السلام / فصل 4 / شماره 186 - برگرفته از وبلاگ حسین مداحی

(2) خداوندا از این خرمن فقط یک خوشه می خواهم / ز کنج این دل عالم فقط شش گوشه می خواهم

26 روز تا عاشورا

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۳۷ ب.ظ

شبى امام حسین علیه السلام از خانه بیرون آمده کنار قبر جدش رسول خدا آمد و فرمودند:
سلام بر تو باد اى پیامبر خدا! منم حسین فرزند فاطمه، منم فرزند و فرزند و نوه دخترى تو در میان بازماندگانى که میان امت خود جا نهادى. اى پیامبر خدا! تو بر آنان گواه باش که مرا تنها گذارده حقم را تباه ساختند و حرمتم را شکستند، این شکوه من است به تو تا روزى که تو را دیدار کنم.
سپس امام حسین علیه السلام گریه آغاز کرد، چون سپیده صبح دمید سر خود را بر قبر نهاد لختى به خواب رفت. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  را در رؤیا دید که در جمعى به هم پیوسته از فرشتگان که بر راست و چپ و پیش رو و پشت سر، او را احاطه کرده بودند.
پیش آمد تا او را به سینه چسبانده میان دو دیده اش را بوسه زد و فرمودند:

فرزندم! حسین! گویا به همین زودی ها تو را مى بینم که در سرزمین کرب و بلا در میان انبوهى از امتم تشنه لب کشته و سربریده افتاده اى، آنان با این حال باز به شفاعت من امیدوارند! آنان را چه شده است خدا آنان را به شفاعت من در روز قیامت نرساند آنان نزد خدا بهره اى ندارند. حبیبم حسین! پدر و مادر و برادر تو بر من در آمده مشتاق تو هستند براى تو در بهشت درجاتى است که جز با شهادت به آن نرسى.


تا عاشورا


امام حسین علیه السلام که در رؤیا جد خود را دیده سخن او را مى شنید عرض کرد: اى جد بزرگوار! دیگر نمى خواهم به دنیا برگردم مرا دریاب و با خود به جایگاه خود ببر.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: حسین جان! تو باید به دنیا برگردى تا شهادت و پاداش بزرگ خداوندى که برایت مقرر داشته روزی ات شود، تو و پدر و برادر و عمو و عموى پدر تو در روز قیامت در یک گروه برانگیخته مى شوید تا به بهشت درآیید.
پس حضرت علیه السلام از خواب برخاسته، رؤیاى خود را براى خاندان خود و فرزندان عبدالمطلب نقل کرد. در آن روز در شرق و غرب عالم کسى غمگین تر و نالان تر از اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  نبود. (1)


پانوشت:

(1) موسوعة کلمات امام حسین علیه السلام / فصل 4 / شماره 228 و 231 - برگرفته از وبلاگ حسین مداحی

(2) روزی فرا رسد که به جرم جنون عشق / ما را به کربلای تو تبعید می کنند

27 روز تا عاشورا

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۳۳ ب.ظ

امام حسین علیه السلام  آماده شده و تصمیم گرفتند تا از مدینه خارج شوند.
در دل شب کنار قبر مادر خود آمد و نماز گزارد و با ایشان وداع کرده سپس برخاسته نزد قبر برادرش - امام حسن علیه السلام - آمده و چنین کردند و  سپس به خانه بازگشتند.
علامه ی مجلسی رحمت الله علیه این واقعه را مفصل و بدین شرح بیان کرده است:
آن شبی که امام حسین از مدینه قصد حرکت به سوی مکه را داشت، شبانه بر سر تربت مادرش حضرت فاطمه آمده و عرض کرد:
السلام علیکِ یا أُمـّاه هذا حسینک اودّعُک و هذا آخر العهد.
سلام مادر جان. این حسین توست که بر مزارت آمده و با تو وداع می کند که این آخرین دیدار است.


تا عاشورا


ناگاه از قبر آن مظلومه ندایی برخاست که:
و علیکَ السلام یا مظلوم الأُمّ و یا شهید الأُمّ و یا غریب الأُمّ.
و سلام بر تو ای مظلوم مادر، ای شهید مادر، ای غریب مادر.
پس به نحوی گریه بر آن حضرت مستولی شد که دیگر قدرت تکلم نداشت. سپس بر سر قبر برادر بزرگوارش آمد و آن حضرت را وداع گفت. (1)


پانوشت:

(1) بحار الانوار / ج 44 / ص 328 - برگرفته از وبلاگ حسین مداحی

(2) می دید خدا درد خماری جهان را / پس کرب و بلا ساخت خماری رود از یاد

28 روز تا عاشورا

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۳۶ ب.ظ

بلاذرى گوید: چون امام حسن علیه السلام به شهادت رسیدند، جمعی از شیعیان در خانه سلیمان بن صرد گرد آمدند و نامه تسلیتى به امام حسین علیه السلام  نوشته در آن آوردند: به راستى خدا بزرگترین جانشینى گذشتگان را در تو نهاده است و ما شیعیان توییم که در مصیبت تو داغدار و در غم تو اندوهگین و در شادى تو شادمانیم و فرمان تو را انتظار داریم.


تا عاشورا


امام حسین علیه السلام در پاسخ به آنان نوشتند: امیدوارم هم رأى برادرم در صلح و هم رأى من در نبرد با ستمگران هر کدام در جاى خود راست و درست باشد. اکنون حرکتى نکنید و از آشکار شدن دورى کنید و خواسته خود را پنهان کنید و تا معاویه فرزند هند زنده است از اقدام نابجا بپرهیزید، اگر او مرد و من زنده بودم نظرم به شما خواهد رسید إن شاء الله. (1)


پانوشت:

(1) موسوعة کلمات امام حسین علیه السلام / فصل 4 / شماره 181

(2) غلامتان به من آموخت در میانه ی خون / که روسیاهی ما نیز راه حل دارد