قول سدید

بسم الله الرحمن الرحیم

قول سدید

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفت الهی - جلسه اول

دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۱ ب.ظ

سلسله جلسات معرفت الهی پیاده شده ی درس های حجت الاسلام و المسلمین استاد سید محمدمهدی میرباقری در برنامه ی سمت خداست که با توجه به اهمیت آن سعی شده آن را با تکیه بر نکات مهم بازخوانی کنیم:


نکات اصلی بحث


(*) خدا می فرماید که کتاب قرآن برای هدایت متقین است. متقین کسانی هستند که به غیبت ایمان دارند. در مورد غیب تفاسیر زیادی شده است. و در بعضی روایات به وجود امام عصر تعبیر شده است. امام حقیقتی است که از عالم غیبت به عالم ما ظهور پیدا می کند.

(*) در زیارت جامعه کبیره داریم: جسم شما در اجسام است و روحتان در ارواح است و... یعنی جسم امام، نگهبان بقیه اجسام است و جسم عالم با جسم امام برپاست، روح عالم با روح امام برپاست. همه نفوس به نفس امام قائمند. جسم ما به روح ما پایدار است و اگر روح را بردارید جسم متلاشی می شود. جسم امام به جسم عالم و و روح امام به روح عالم قائم است. اگر عالم برپاست به خاطر امام برپاست. و این به خاطر عظمت امام است. فرمود: جسم ما از علیین (از مقامات بالای خلقت) است. ولی آنچه که امام را امام می کند روح است.


(*) د
ر کافی داریم که سوال کردند چطور امام در خانه نشسته است و با وجود حجاب ها ،همه ی عالم را می بیند. حضرت فرمود: در امام روح القدس است که این روح القدس محجوب به حجاب ها نیست.


(*) در روایات داریم: کلمه ی تامه ی خدا که عین عدل است امام است. امام کلمه ی ایمان است و... شما زیارت جامعه کبیره را می خوانید و بعد می گویید که این ثنای شما نبود، شأن شما بالاتر از این است. زیارت جامعه کبیره در مقابل مقام امام چیزی نیست. اگر کسی عظمت و توحید الهی را درک کند آن موقع عظمت امام مشخص می شود
.

(*) در روایات داریم: ائمه هستند که اگر کسی مومن شد قلبشان را نورانی می کنند به طوری که نور امام در قلب مومن از خورشید در وسط روز آشکارتر است. اگر کسی به معرفت امام رسید امام را پیدا می کند. باید معرفت را به ما بدهند و این معرفت از عالم بالا می آید. و این معرفت چیزی نیست الا حقایق وجودی امام به اندازه ی ظرف انسان در انسان نازل بشود. مثل شعاع خورشید که از پنجره به داخل خانه ی ما می آید. و خانه ی ما، همسایه و همه ی زمین را روشن می کند. اگر حقیقت امام در قلب انسان ظهور پیدا کند انسان به معرفت امام رسیده است
.

(*) معرفت مقدماتی دارد. در حدیثی که امام به ابوخالق کابلی فرمودند، سه گام را برای معرفت بیان کرده اند. یعنی انسان به جایی برسد که حقیقت امام را مشاهده کند. البته به اندازه ی  ظرف خودش. امام فرمود: وادی تسلیم (انسان باید باید اعضا و جوارحش را به امام بسپارد که مقام تسلیم پیدا کند)، وادی تطهیر (انسان باید شستشو داده بشود، قلب زلال بشود و اغیار بروند تا نور در قلب انسان تجلی پیدا کند) و وادی تنویر است
.

(*) قلب سلیم قلبی است که وقتی به لقاء پروردگار می رود جز خدا در آن چیزی نیست. تهی از غیر شده است و فقط در آن خدا هست. اگر کسی در این مقام بود حقیقت تشیع را می فهمد. اگر کسی در مقام سلم باشد حقیقت انوار معصومین و نور نبی اکرم وجود ظهور پیدا می کند.


(*) روایت داریم که وجود پیامبر بر جسم جهنم عبور می کند، بر طبقات جهنم نسیم رحمت می وزد و خنک می شود. بعضی از طبقات جهنم می پرسند که چرا جهنم خنک شد، می گویند: وجود پیامبر از آن عبور کرده است. می گویند در جهنم را بگذارید، نخواستیم. ما نباید این طوری باشیم. وقتی نور پیامبر می تابد پنجره خانه را نبندیم و قلبمان را متوجه حضرت کنیم.


(*) معرفت امام این است که انسان به نور و حقیقت و حیات طیبه ی امام برسد. و اگر حیات امام در وجود ما هم بیاید، ما هم زنده می شویم. اگر نور امام آمد ما هم نورانی می شویم. رسیدن به امام، عبور از حجاب های ظلمانی است. طبقات ولایت ظاغوت ظلمت است که از آن به دنیا تعبیر شده است که دنیا طبقات دشمنان ماست. تا در دنیا هستیم در حجاب هستیم، وقتی وارد وادی رسول اکرم بشویم، وارد وادی نور می شویم. گاهی نور با صد واسطه به کسی می تابد. زمانی به جایی می رسید که نور خورشید را بی واسطه دریافت می کنید. یعنی حجب نور کنار می رود. مؤمنین می توانند به سر نبی اکرم برسند. یعنی پنجره را باز کنند تا نور به داخل بیاید و اگر با نور سیر کردند حجاب ها برداشته می شود. و انسان به سرچشمه ی نور می رسد. و وقتی به آنجا رسید، می شود مؤمن حقیقی. حضرت ابراهیم به حقیقت نورانیت نبی اکرم و امیرالمؤمنین رسیده است. برای به دست آوردن این حقیقت باید زیاد تلاش کرد تا به آن رسید.


مشروح بحث


سوال – معرفت نسبت به امام به چه معناست؟

معرفت امام دو جنبه دارد. امام از عالم غیبت آمده است. خدا می فرماید که کتاب قرآن برای هدایت متقین است. متقین کسانی هستند که به غیبت ایمان دارند. در مورد غیب تفاسیر زیادی شده است. و در بعضی روایات به وجود امام عصر تعبیر شده است. امام حقیقتی است که از عالم غیبت به عالم ما ظهور پیدا می کند. و در غالب بشر خلق می شوند. بنابراین امام یک جنبه ی بشری و یک جنبه ی باطنی دارد. جنبه ی جسمانی امام هم است یعنی جسم امام هم با بقیه فرق می کند. خدا در مورد خلق حضرت آدم می فرماید: و اذا سویته و نفخته فیه من روحی. این جسم باید به مرحله ی اعتدال برسد و اگر به مرحله ی تسویه نرسد ظرف این روح نیست. روح امام که در جسم تجلی پیدا می کند باید بتواند حامل روح امام باشد. پس جسم امام هم جسم فوق العاده ای است. در زیارت جامعه کبیره داریم: جسم شما در اجسام است و روحتان در ارواح است و... یعنی جسم امام، نگهبان بقیه اجسام است و جسم عالم با جسم امام برپاست، روح عالم با روح امام برپاست. همه نفوس به نفس امام قائمند. جسم ما به روح ما پایدار است و اگر روح را بردارید جسم متلاشی می شود. جسم امام به جسم عالم و و روح امام به روح عالم قائم است. اگر عالم برپاست به خاطر امام برپاست. و این به خاطر عظمت امام است. فرمود: جسم ما از علیین (از مقامات بالای خلقت) است. ولی آنچه که امام را امام می کند روح است. خدا به ملائک فرمود: وقتی من از روحم به او دمیدم (جسم باید به مرحله ی اعتدال برسد) شما سجده کنید. روح امام مغفول ابلیس واقع شد. وقتی به ابلیس گفتند که به آدم سجده کن، ابلیس گفت که من از آتش هستم ولی او از خاک است. در حالی که سجده به روح بود. پس جنبه ی روح امام است که مقامات امام را دارد. یکی از شئون امام این است که ناظر بر ماست. داریم: هرچه عمل می کنید خدا، رسول و مومنان می بینند که مومنان به اهل بیت تعبیر شده است. یکی از اصحاب امام رضا (ع) به امام فرمود که برای من و اهل بیت من دعا کنید. امام فرمود: مگر ما برای شما دعا نمی کنیم؟ ما ناظر بر شما هستیم. امام ناظر است و حین عمل شاهد است. خدا امت وسطی خلق کرده است که شاهد بر همه ی مردم هستند. و رسول اکرم شاهد بر آنهاست. امام فرمود: امت وسط ما هستیم.

اگر امام شاهد همه ی احوال ماست به خاطر همین روح است. در کافی داریم که سوال کردند چطور امام در خانه نشسته است و با وجود حجاب ها ،همه ی عالم را می بیند. حضرت فرمود: در امام روح القدس است که این روح القدس محجوب به حجاب ها نیست. شناخت امام معرفت امام است و همه می توانند به مراتبی از معرفت امام برسند. و همان اندازه هم بهره مند بشوند. اگر امام شاهد است این حقیقت است. فرمود: وقتی امام به امامت می رسد بین خدا و امام عمودی از نور قرار داده می شود. امام در عمود نور همه ی اسرار مومنین را می بیند. در عمود نور، نه فقط ظاهر بلکه اسرار مومنین را می بیند. امام از متبسمین است یعنی در سیمای انسان ها، گذشته و آینده اش را می بیند. مثلا فردی نزد امام می آمد و می گفت که من از دوستداران شما هستم، امام می فرمود: من تو را در جمعیت نمی بینم. و این فرد در آینده با امام درگیر بود. فرد دیگری می گفت که من با شما هستم و امام می فرمود: درست می گویی، خودت را برای ابتلائات سنگین آماده کن. زیرا کسی که ما را دوست دارد مورد ابتلائات قرار می گیرد. این حقیقت در امام وجود دارد که همه را می بیند. در صلوات امام رضا (ع) که برای امام زمان (عج) نقل شده است و  مداومت آن برای انسان مقامات می آورد، داریم: امام چشم الهی است و ناظر بر تمام خفیات عالم است. این چشم الهی جسم نیست گرچه این جسم فوق العاده است. و امام در این جسم تجلی کرده است. امام این مقامات را دارد و همه ی عالم با نور امام روشن می شود، امام مثال نور خداست و این مثل نور الهی است که عالم را روشن می کند، آن حقیقت است که کلمه ی نور است، اگر امام کلمه ی روح است و حیات تمام عالم قائم به اوست، باران از آسمان می بارد و زمین به نشاط می آید و امام آن باران رحمت الهی است. امام آن کلمه ی حیات است. اگر این باران در سرزمینی ببارد، آن سرزمین می شود سرچشمه ی حیات. و باغستان هایی در وجود خود انسان آشکار می شود.

وقتی امام ظهور می کند همه ی عالم پر از ظلمت است و وقتی امام می آید زمین پر از عدل می شود زیرا امام خودش عدل است. داریم: کلمه ی تامه ی خدا که عین عدل است امام است. امام کلمه ی ایمان است و... شما زیارت جامعه کبیره را می خوانید و بعد می گویید که این ثنای شما نبود، شأن شما بالاتر از این است. زیارت جامعه کبیره در مقابل مقام امام چیزی نیست. اگر کسی عظمت و توحید الهی را درک کند آن موقع عظمت امام مشخص می شود.

گفته اند که وقتی زیارت جامعه کبیره می خوانید صد تا تکبیر بگویید برای اینکه مبتلا به غُلو نشوید. وقتی این زیارت را می خوانید کبریای الهی در دل شما تجلی کند و امام را بیش از شأنش نبینید. من فکر می کنم اگر کسی صد تا کبیر را بگوید، کبریای الهی بر قلبش تجلی پیدا می کند و می تواند زیارت جامعه را بفهمد و شئونات امام را بفهمد. شئون امام ذیل کبریایی خدا تعریف می شود. روحی که در آن حقایق است این روح امام است.

سوال – معرفت به امام چگونه حاصل می شود و باید چطور به آن برسیم؟

پاسخ – معرفت از عالم بالا می آید. تا خورشید در دل ما تجلی پیدا نکند ما به معرفت خورشید نمی رسیم. خدا به ما چشم داده است و این چشم می تواند نور را دنبال کند. ولی باید خورشید طلوع کند و چشم نمی تواند جای خورشید را پُر کند. اگر خورشید طلوع کند و ما چشم نداشته باشیم یا چشممان را ببندیم نمی توانیم خورشید را ببینیم ولی اصل این است که خورشید طلوع کند. معرفت امام وقتی طلوع می کند که حقیقت امام در باطن و قلب انسان  ظهورپیدا کند. کما این که معرفت اجتماعی امام وقتی پیدا می شود که امام در حیات اجتماعی و روح جمعی ما ظهور پیدا کند. و بشود عصر ظهور.

در روایات داریم: ائمه هستند که اگر کسی مومن شد قلبشان را نورانی می کنند به طوری که نور امام در قلب مومن از خورشید در وسط روز آشکارتر است. اگر کسی به معرفت امام رسید امام را پیدا می کند. باید معرفت را به ما بدهند و این معرفت از عالم بالا می آید. و این معرفت چیزی نیست الا حقایق وجودی امام به اندازه ی ظرف انسان در انسان نازل بشود. مثل شعاع خورشید که از پنجره به داخل خانه ی ما می آید. و خانه ی ما، همسایه و همه ی زمین را روشن می کند. اگر حقیقت امام در قلب انسان ظهور پیدا کند انسان به معرفت امام رسیده است.

حالا این معرفت اعطائی چطور حاصل می شود؟ معرفت مقدماتی دارد. در حدیثی که امام به ابوخالق کابلی فرمودند، سه گام را برای معرفت بیان کرده اند. یعنی انسان به جایی برسد که حقیقت امام را مشاهده کند. البته به اندازه ی  ظرف خودش. امام فرمود: وادی تسلیم (انسان باید باید اعضا و جوارحش را به امام بسپارد که مقام تسلیم پیدا کند)، وادی تطهیر (انسان باید شستشو داده بشود، قلب زلال بشود و اغیار بروند تا نور در قلب انسان تجلی پیدا کند) و وادی تنویر است.

به امام صادق (ع) گفت که من از شیعیان خاص شما هستم. حضرت فرمود: اگر این مقام را پیدا کردی شیعه ی من می شوی و این آیه را خواندند: یکی از شیعیان ابراهیم خلیل است. زیرا وقتی ورود بر خدا پیدا کرد، با قلب سلیم ورود به خدا پیدا کرد. چون ابراهیم با قلب سلیم وارد شد، جزو شیعیان شد. ظاهر آیه نشان می دهد که حضرت ابراهیم را شیعه نوح معرفی می کند و بعضی فرموده اند که این شیعه به شیعه ی امیرالمؤمنین که همان نبی اکرم است بر می گردد. آن کسی که ابراهیم شیعه ی اوست و او را مشایعت کرده است وجود نبی اکرم و امیرالمؤمنین و اهل بیت است. در روایت داریم که در عالم ارواح، نبی اکرم توحید را به انبیاء تعلیم دادند. یعنی انبیاء شاگرد توحید نبی اکرم هستند. با این معلم درهای توحید به سوی انبیاء باز شده است. لذا شیعه ی نبی اکرم هستند ولی وقتی به مقام تشیع می رسند که دارای قلب سلیم بشوند .

قلب سلیم قلبی است که وقتی به لقاء پروردگار می رود جز خدا در آن چیزی نیست. تهی از غیر شده است و فقط در آن خدا هست. اگر کسی در این مقام بود حقیقت تشیع را می فهمد. اگر کسی در مقام سلم باشد حقیقت انوار معصومین و نور نبی اکرم وجود ظهور پیدا می کند. ملائکه وقتی به توحید می رسند که سجده می کنند. امیرالمؤمنین می فرماید: ملائکه خدا را عبادت می کردند و آدم را عبادت نمی کردند. ولی از طریق تعظیم آدم، وقتی عظمت آدم در دل آنها تجلی پیدا کرد، به عظمت الهی می رسند. معنی صراط همین است. وقتی فرشتگان سجده ی تام کردند حقیقت آدم بر ملائکه آشکار شد و از آن طریق به معرفت الله رسیدند.

ذیل آیات سوره بقره روایت داریم: ظاهر سجده ی ملائکه، بر آدم بود در باطن بر حقیقت کلمه ی روح بود. در قرآن هم داریم: نفخت من روحی. حقیقت این روح نبی اکرم امیرالمؤمنین و اهل بیت است. و یک شعاع آن هم در آدم بود. این امام محیط بر آدم است، با ماست، شفیع ماست. این نبی اکرم صاحب مقام محمود است. در روایت داریم: در روز قیامت، همه ی افراد محشر را عرق فرا می گیرد. بعضی تعبیر کرده اند که این قدر عرق بالا می آید که جلوی دهانشان را می گیرد. اهل محشر گرفتار می شوند و به سراغ حضرت آدم می آیند. حضرت آدم می فرماید که کاری از من ساخته نیست. به سراغ حضرت نوح، ابراهیم و... و حضرت خاتم بروید. همه ی امت ها به سراغ حضرت خاتم می آیند و پیامبر به باب الرحمان می آید و به سجده می افتند و طوری سجده می کند خداوند می فرماید: هرکس را که می خواهی شفاعت کن. ما باید این وجود پیامبر را بشناسیم. ما باید خودمان را تسلیم کنیم که وقتی رحمت حضرت می آید، پنجره ی خانه را نبندیم.

روایت داریم که وجود پیامبر بر جسم جهنم عبور می کند، بر طبقات جهنم نسیم رحمت می وزد و خنک می شود. بعضی از طبقات جهنم می پرسند که چرا جهنم خنک شد، می گویند: وجود پیامبر از آن عبور کرده است. می گویند در جهنم را بگذارید، نخواستیم. ما نباید این طوری باشیم. وقتی نور پیامبر می تابد پنجره خانه را نبندیم و قلبمان را متوجه حضرت کنیم. اگر این کار را بکنیم قلب خودمان می شود خورشید. مومن خودش خورشید است. روایت داریم: قلب مؤمن مشکات نور است. همه ی وجود مومن نور است. علم ،کلام و مسیرش نور است. وقتی پرتوی خورشید به مومن می خورد مومن خودش خورشید می شود. خدا یک خورشید بیشتر ندارد و آن نبی اکرم است.

اگر پرتویی از نبی اکرم در وجود ما بیفتد، فرد می شود عارف و عارف کسی است که شعاع  نبی اکرم در وجود او افتاده است. وقتی این شعاع در وجود انسان می افتد انسان به عین الیقین می رسد. مرحله ی حق الیقین این است که انسان در این شعاع خورشید بالا برود. و به سرچشمه برسد و ذوب بشود، این کار حضرت ابراهیم خلیل است. اگر کسی در مقام معرفت امام تسلیم شد، نورانیت امام در قلب او وارد می شود. و اگر با امام سیر کرد، به آن سرچشمه می رسد.

تسلیم کار ماست. این کار را از ما خواستند. ما باید نسبت به خدای متعال و خلیفه ی او. فردی محضر امام صادق (ع) آمد و آیه ای را سوال کرد و حضرت آیه ای را معنا کرد. فرد دیگری آمد و همان آیه را سوال کرد و حضرت آن را طور دیگری معنا کرد. فرد سوم هم آمد و حضرت همان آیه را طور دیگری معنا کرد. مجلس خلوت شد و امام فرمود: خدا به سلیمان ملک داد و از او حساب هم نکشید. یعنی به او عطا کرد. خدا به پیامبر اسلام ملکی بالاتر از ملک سلیمان داده است. هرچه پیامبر به شما داد آن را بگیرید و از هر چه شما را نهی کرد برحذر باشید. و فرمانش فرمان من است. امام فرمود: این مقام واجب الاطاعه بودن پیامبر با ملک سلیمان قابل مقایسه نیست. ما باید امر پیامبر را امر خدا بدانیم. و سِر خدا به او داده شده است. اگر پیامبر سِر خدا را اشتباه بگوید، خدا رگ کردن او را قطع خواهد کرد. تمام این دین مهم را به پیامبر تفویض کردند. این پیامبر می شود خلیفه ی خدا یعنی امرش امر خداست.

پس حرکت ما در معرفت این است که تسلیم باشیم. چشم، گوش، چشم ظاهر و باطن و قلب را تسلیم کنیم. قلب ما باید قلب سلیم بشود. اگر ما تسلیم محض شدیم پیامبر کار درمان را با ما شروع می کند. زیرا تسلیم درمان نیست. کار از طرف امام شروع شده است و ما باید قدم برداریم. ما هیچ وقت شروع کننده نیستیم. او به طرف ما آمده است و ما باید به طرف او برویم. در دعای ابوحمزه داریم: خدایا کسی که به طرف تو کوچ می کند و از خودش هجرت می کند راهش به تو نزدیک است. حجابی بین خدا و بنده نیست مگر اینکه عملی حجاب بشود. والشمس و ضحیها، نبی اکرم می تابد ما نباید رویمان را از خورشید برگردانیم. این مقدمه ی معرفت است.

سوال – آیات پایانی سوره فرقان را توضیح بفرمایید.

پاسخ – در این آیات عبادالرحمان توصیف می شود. قرآن مثل امام است. یک جسم و یک جان دارد. بدون وضو نمی توان به جسم قرآن دست زد. و این کار گناه است. صوت قرآن با بقیه ی قرآن متفاوت است و نورانی است. کسانی که چشم ملکوتی دارند نور را در همین مرکب ها دیده اند و توصیف کرده اند.

قرآن رشته ی بین ما و خدای متعال است. از محضر خدا آمده است تا به دست ما رسیده است. پس نور قرآن هم مراتبی دارد. و انسان باید با قرآن سیر کند. لذا درجات انسان به درجات قرآن است. روایت داریم که درجات بهشت به اندازه ی درجات قرآن است. روز قیام می گویند: اقرأ و ارق. انسان به اندازه ای که قرآن در آن محقق شده است درجه دارد. نه فقط حفظ ظاهر زیرا ممکن است که از این ظاهر از ذهن انسان برود. چقدر در درجات قرآن رشد کرده ایم؟ درجات ما در بهشت به اندازه ی درجات قرآن است.

در کافی داریم: کسی که قرآن را از اول تا آخر ختم می کند. نبوت بین دو پهلویش درج می شود اِلا اینکه پیامبر نیست.

قرآن سه قسم است: قسمی که عالم و جاهل آن را می فهمند. قسم دیگر نور قرآن است که برای کسانی است که خدا به آنها لطف کرده و قابل شده اند. خدا می فرماید: آیات قرآن در سینه ی کسانی است که خدا به آنها علم داده است. خدا می فرماید که قرآن در قلوب عده ای است. امام صادق (ع) می فرماید: جز ائمه و اهل بیت کسی نیست که بتواند این ادعا را داشته باشد. اتفاق بین مسلمانان است که علم (حقیقت) قرآن نزد اهل بیت است. پس علاوه بر ظاهر به باطن قرآن هم برسیم. از ادب نسبت به قرآن کثرت تلاوت قرآن همراه با خشوع و ادب است. همان طور که زیارت، اذن دخول می خواهد تلاوت قرآن هم اذن دخول می خواهد و اذن دخول قرآن دعای امام صادق (ع) است: اللهم انی اشهد ان هذا کتابک ...

معرفت امام این است که انسان به نور و حقیقت و حیات طیبه ی امام برسد. و اگر حیات امام در وجود ما هم بیاید، ما هم زنده می شویم. اگر نور امام آمد ما هم نورانی می شویم. رسیدن به امام، عبور از حجاب های ظلمانی است. طبقات ولایت ظاغوت ظلمت است که از آن به دنیا تعبیر شده است که دنیا طبقات دشمنان ماست. تا در دنیا هستیم در حجاب هستیم، وقتی وارد وادی رسول اکرم بشویم، وارد وادی نور می شویم. گاهی نور با صد واسطه به کسی می تابد. زمانی به جایی می رسید که نور خورشید را بی واسطه دریافت می کنید. یعنی حجب نور کنار می رود. مؤمنین می توانند به سر نبی اکرم برسند. یعنی پنجره را باز کنند تا نور به داخل بیاید و اگر با نور سیر کردند حجاب ها برداشته می شود. و انسان به سرچشمه ی نور می رسد. و وقتی به آنجا رسید، می شود مؤمن حقیقی. حضرت ابراهیم به حقیقت نورانیت نبی اکرم و امیرالمؤمنین رسیده است. برای به دست آوردن این حقیقت باید زیاد تلاش کرد تا به آن رسید.

ما باید تسلیم بشویم و آن گاه آنها حجاب ها را بر می دارند و بعد حجاب های نورانی را هم بر می دارند. و قلب نورانی می شود و این می شود سرچشمه ی حیات و از دنیا جدا می شود و فطرت انسان سیراب می شود که این معرفةالله است. در روایات داریم که روز قیامت شهدا به مقام حضرت ابوالفضل غبطه می خورند. یعنی می بییند که می شد از مقامات امام حسین (ع)  این طور استفاده کرد.

امام مثل خورشید است که طلوع کرده و با نورش عالم را روشن کرده است ولی امام در افق است. دست ها و چشم ها نمی توانند آن را شکار کنند مگر چشم ابراهیم خلیل و بقیه می توانند شعاع آن را ببینند و مؤمنین عادی در سایه نشسته اند و کسی که در سایه نشسته است، نور خورشید را می بیند ولی در سایه.

  • رضا میران بیگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی